دهی است از دهستان گلیجان شهرستان شهسوار که در 12 هزارگزی باختر شهسوار و 3 هزارگزی جنوب راه قدیم شهسوار به رامسر واقع شده. دامنه ای است معتدل و مرطوب و مالاریایی که 555 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه لنگرود و محصولش برنج و مرکبات و چای میباشد. شغل اهالی زراعت است و این محل دارای دبستان و کارخانه برنج کوبی و چند باب دکان میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان گلیجان شهرستان شهسوار که در 12 هزارگزی باختر شهسوار و 3 هزارگزی جنوب راه قدیم شهسوار به رامسر واقع شده. دامنه ای است معتدل و مرطوب و مالاریایی که 555 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه لنگرود و محصولش برنج و مرکبات و چای میباشد. شغل اهالی زراعت است و این محل دارای دبستان و کارخانه برنج کوبی و چند باب دکان میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
کاشکی. کاش: مردم آن است که چون مرد ورا بیند گوید ای کاش کم این صاحب غارستی. ناصرخسرو. ای کاش که بخت سازگاری کردی با جور زمانه یار یاری کردی. حافظ. خلقی ز پی من و تو در گفتارند چون نام من و تو در زبانها آرند گویند فلانی و فلانی یارند ای کاش چنان بدی که می پندارند. (از صحاح الفرس)
کاشکی. کاش: مردم آن است که چون مرد ورا بیند گوید ای کاش کم این صاحب غارستی. ناصرخسرو. ای کاش که بخت سازگاری کردی با جور زمانه یار یاری کردی. حافظ. خلقی ز پی من و تو در گفتارند چون نام من و تو در زبانها آرند گویند فلانی و فلانی یارند ای کاش چنان بدی که می پندارند. (از صحاح الفرس)
دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند که در 53 هزارگزی شمال خاوری قاین برسر راه بزن آباد به جنگل واقع شده. جلگه و گرمسیر است و 154 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شلغم و چغندر، شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند که در 53 هزارگزی شمال خاوری قاین برسر راه بزن آباد به جنگل واقع شده. جلگه و گرمسیر است و 154 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شلغم و چغندر، شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
ده کوچکی است از دهستان آبادۀ طشتک بخش نی ریز شهرستان فسا که در 36 هزارگزی شمال باختری نی ریز واقع شده و 18 تن سکنه دارد که از طایفۀ قرائی میباشند و ییلاق قشلاق میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
ده کوچکی است از دهستان آبادۀ طشتک بخش نی ریز شهرستان فسا که در 36 هزارگزی شمال باختری نی ریز واقع شده و 18 تن سکنه دارد که از طایفۀ قرائی میباشند و ییلاق قشلاق میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
مؤلف مرآت البلدان نویسد ’یکی از منازل عرض راه هرات به قندهار است که در خاک افغانستان، در چهارده فرسخی فراه و سمت جنوب شرقی آن واقع شده. آبادانی ندارد، هوایش در تابستان بشدت گرم میشود و در سنوات خشکسالی شدت حرارت هوا و وزش باد سام مسافرین را تلف میکند وآبش تلخ و شور است’ (از مرآت البلدان ج 4 ص 133)
مؤلف مرآت البلدان نویسد ’یکی از منازل عرض راه هرات به قندهار است که در خاک افغانستان، در چهارده فرسخی فراه و سمت جنوب شرقی آن واقع شده. آبادانی ندارد، هوایش در تابستان بشدت گرم میشود و در سنوات خشکسالی شدت حرارت هوا و وزش باد سام مسافرین را تلف میکند وآبش تلخ و شور است’ (از مرآت البلدان ج 4 ص 133)
دهی است از دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند که در40هزارگزی شمال باختری مرند و 14500گزی راه شوسۀ جلفا به تبریز واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 590 تن سکنۀ ترک زبان دارد. آبش از رودخانه و قنات، محصولش غلات، حبوبات و صیفی، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند که در40هزارگزی شمال باختری مرند و 14500گزی راه شوسۀ جلفا به تبریز واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 590 تن سکنۀ ترک زبان دارد. آبش از رودخانه و قنات، محصولش غلات، حبوبات و صیفی، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان که در 27هزارگزی جنوب ماه نشان و 6هزارگزی راه مالرو عمومی واقعشده. کوهستانی و سردسیر است و 180 تن سکنۀ ترک زبان دارد. آبش از رود خانه قشلاق جوق، محصولش غلات، یونجه و قلمستان، شغل اهالی زراعت و بافتن گلیم و جاجیم وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان که در 27هزارگزی جنوب ماه نشان و 6هزارگزی راه مالرو عمومی واقعشده. کوهستانی و سردسیر است و 180 تن سکنۀ ترک زبان دارد. آبش از رود خانه قشلاق جوق، محصولش غلات، یونجه و قلمستان، شغل اهالی زراعت و بافتن گلیم و جاجیم وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
زارع چای، لقب شاهزاده کاشف السلطنه که به زمان سلطنت مظفرالدین شاه بذر چای و کشت آن را از چین به ایران آورد و در لاهیجان بار اول کشت چای کرد و در این امر دچار مشقات و رنج های بسیار شد، مقبرۀ او در لاهیجان است، رجوع به ’چای کار’ شود
زارع چای، لقب شاهزاده کاشف السلطنه که به زمان سلطنت مظفرالدین شاه بذر چای و کشت آن را از چین به ایران آورد و در لاهیجان بار اول کشت چای کرد و در این امر دچار مشقات و رنج های بسیار شد، مقبرۀ او در لاهیجان است، رجوع به ’چای کار’ شود
چای کارنده، کارندۀ چای، کشت کننده چای، زارع چای، آنکه چای کاری کند و در کشت و زرع چای اطلاع و بصیرت دارد، لقب شاهزاده کاشف السلطنه که در زمان سلطنت مظفرالدین شاه میزیسته و هم او برای نخستین بار بذر چای را از کشور چین با خود بایران آورده و کشت چای را در کشور ایران و در اراضی گیلان بمرحلۀ آزمایش و عمل درآورده است، رجوع به کاشف السلطنه در همین لغت نامه شود
چای کارنده، کارندۀ چای، کشت کننده چای، زارع چای، آنکه چای کاری کند و در کشت و زرع چای اطلاع و بصیرت دارد، لقب شاهزاده کاشف السلطنه که در زمان سلطنت مظفرالدین شاه میزیسته و هم او برای نخستین بار بذر چای را از کشور چین با خود بایران آورده و کشت چای را در کشور ایران و در اراضی گیلان بمرحلۀ آزمایش و عمل درآورده است، رجوع به کاشف السلطنه در همین لغت نامه شود